۱۳۹۱ آذر ۲۷, دوشنبه

بهروز سورن:نیمه شب نوشته ها – 31 – بر خانواده های زندانیان سیاسی چه گذشت؟




خانواده های زندانیان سیاسی لحظه به لحظه و پا بپای عزیزان خود تحت فشار و تضییقات موجود در اسارتگاهها قرار داشتند و هر تحولی در وضعیت زندان ها مستقیما بر انان اثر می گذاشت. در شرایطی که سکوت و انفعال عمومی ناشی از رعب و وحشت ایجاد شده در جامعه حرف اول را می زد, تنها تجمعات اعتراضی در صحنه علنی سیاسی متعلق به خانواده های زندانیان سیاسی بود. این مجموعه با آغاز بازداشت ها و اعدام های گسترده اوائل سال 1360 بتدریج در کنار هم قرار گرفته و دوباره هویت می یافتند. خانواده های زندانیان سیاسی بطور خود بخودی و در پی ضرورت های ایجاد شده از جانب رژیم محکوم به پیگیری وضعیت زندانیان خود و تجمع در مکانهائی شدند که اسارتگاه عزیزانشان بود.
درد مشترک, آشنائی با یکدیگر, تجمع و اقدام مشترک پروسه جبری شکل گیری این طیف در صحنه سیاسی کشور بود. خواست ها و مطالبات خانواده ها بر محورهای صنفی و سیاسی استوار شد. احقاق حقوق اولیه زندانیان از قبیل:
اطلاع از وضعیت زندانی, تعیین تکلیف زندانیان بلاتکلیف, حق ملاقات, مرخصی, پوشاک و غذای مناسب, حق برخورداری از هواخوری, درمان و ....
کاملا مشخص بود که این طیف که بدلائل وابستگی, آگاهی های سیاسی, خویشاوندی از پتانسیل انقلابی – دمکراتیک بسیار بالائی برخوردار بودند, به یکی از معضلات بزرگ حاکمیت تبدیل خواهند شد. تجمع اعتراضی و فشار خانواده ها در پشت درب های بسته زندان هادر طی سالهای سرکوب 60 تا 67 به حدی ملموس و مکرر بود که نقشه ساختمانی زندانهای کشور بدون ترسیم خانواده ها در پشت درب های آهنین آن ناکامل می نمود.
در ابتدای امر خانواده ها تحت تاثیر برخی توهمات و گاها برای خنثی نمودن حساسیت هیستریک ضد تشکل از طرف رژیم بطور انفرادی و در رابطه با زندانی خویش اقدام می کردند.خرید رهائی زندانی از زندان و یا حتی از خطر اعدام به انباشت ثروت بسیاری از اهالی متصل به حکومت انجامید که نان بی شرفی خود را می خوردند و در اکثر موارد بی نتیجه می ماند.
سیل و هجوم سوء استفاده گران مالی به خانواده های وحشت زده و نگران زندانیان آغاز شد. بسیار خانواده هائی که علاوه براز دست دادن نان آور خود با پرداخت مبالغ هنگفت به اختلاس گران کمیته چی و سپاهی و اعضای کناری بیدادگاهها به ورطه سقوط مالی و فقر مضاعف غلطیدند. اما با ادامه گردهمائی های  خانواده ها پشت دربهای بیخبری زندان ها و یا ملاقات زندانیان بمرور علقه پیوند و همبستگی میان آنان مستحکم شد و همصدائی و گامهای مشترک را علیه ستم و شکنجه عزیزانشان به عنوان یک ضرورت مطرح کرد. رژیم  و مزدوران مستقر در زندان هایش از توهین, کتک, ضرب و شتم, ایجاد وحشت و رعب و دستگیری اعضای خانواده های معترض نیز طرفی نیستند.
صف معترض خانواده ها فشرده تر و متراکم تر میشد.خبرگیری و خبر رسانی موثق در شرایطی که رسانه های خبری رسمی و مزدور رژیم جز دروغ بر لب نداشتند, تنها از مجاری اطلاعاتی خبری خانواده ها صورت می گرفت و دهان به دهان و کوی به کوی بر زبانها روان بود.
خشم خانواده ها از آنان به همدردی و همیاری همه جانبه با یکدیگر میانجامید و شعار آزادی تمامی زندانیان سیاسی زمزمه می شد. مراسم ختم, چهلم و سالگرد زندانیان اعدام شده بهانه ای برای تجمع و ارتباط گیری با یکدیگر بود و مقوله ای مخفی بشمار میرفت.گردهمائی ها دیگر در محدوده خانواده هائی که عزیزانشان را در زندان داشتند محدود نم شد. اعضای خانواده شهید, خانواده زندانیان آزاد شده, زندانیان از بند رسته نیز ترکیب آنان را تکمیل می کردند.
نیاز به تبادل خبر و اطلاع گیری از درون زندان از محورهای پر عیار این تجمعات بود. بخشا کمک های مالی و امکاناتی نیروهای منفرد ضد استبداد مخفیانه به یاری خانواده های بی سرپرست میامد. مادران قهرمان در تمامی دوره های شکل گیری این پروسه مرکز ثقل این تجمعات و نیروئی پایان ناپذیر بودند.
در اصفهان برخی از مسئولین زندان به مادران التماس می کردند تا کمتر  به زندان و بیدادگاههای انقلاب مراجعه کنند. این مادران با درب زندانها پیوندی عمیق داشتند. صف عشق و عاطفه و فداکاری در برابر سیاهکاران جاهل و هستی ستیز ولایت فقیه فشرده تر میشد و آنان را در هر گام ضد بشری خود نگران عکس العمل خود می کردند.

خانواده ها که از شوک اولیه سرکوب و اعدام هزاران شهید راه آزادی و برابری بدر آمده بودند, جسورتر و بی پرواتر به اعتراضات گروهی و تجمع در مقابل نهادهای رسمی و بین المللی پرداختند. شکایت از قوه قضائیه و سیاست های اعمال شده  در زندانها از موضوعات عمومی مطروح بشمار میرفت. دفتر سازمان ملل در تهران و آدرس دبیرکل آن علیرغم ایجاد محدودیت بسیار از جانب رژیم مورد هجوم و مراجعه مکرر خانواده ها در دفاع از زندانیان سیاسی قرار می گرفت. تقاضاها به محکومیت اعمال آنان و اولتیماتوم به مسئولین رژیم و بخصوص قوه قضائیه و سازمان زندان ها تبدیل می شد و اعتراضات خانواده ها به فازی جدید گام می نهاد.
وزارت دادگستری, سازمانهای مترقی و حقوق بشر بین المللی, دفتر منتظری و ... مکانهای دیگری برای مراجعه بحساب می آمدند.
امروزه پدیده خانواده ها که با ظهور مجدد زندانیان سیاسی در عرصه جامعه موجودیتی نوین یافته است با گام نهادن دانشجویان و جوانان به عرصه مبارزه علنی با رژیم وزین تر, موثر تر از گذشته در مقابل تاریکی و ظلمت حاکم بر کشور به اعتراضات خود و در اشکالی تعرضی تر به تحصن, اعتصاب غذا و تظاهرات متنوع می پردازند و بر گرده غارتگران فریب کار حاکم سنگینی می کنند.
باشد تا روزی خورشید عدالت و دادخواهی بر آید و به دادخواهی عزیزانشان بنشینند.
15.12.2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر